محل تبلیغات شما
فصل گرما و پر عطش تابستان که گذشت _ اولین برگ سبزی که از خط قرینه ء تقویم گذشت، زودتر از هر برگ سبزی گشت زرد برگ سبزی از نوک تاج کاج بلند گردید طرد . پر اندوه و غمناک ، افسرده و پر شرم برگ تنها و غریب ، دور افتاده ز شاخه و ریشه و درخت_ پیچیده شد بر روزگاری سخت. برگ بی پناه. ، نشست برزمین ، سرد _ ، اسیر دست هر بادِ رهگذر و کوهلی _ بر زمین میزد غلت برگ دیگری نیز خشکید برفراز شاخه ی پر غرور بیدِ کُهَن سست گشت از اصل و مبنای خویش_ تا که در صبح سحری در خزان _

خاطره جالب یک نویسنده

آنالیز آثار شین براری صیقلانی

آموزش نویسندگی خلاق با شهروز براری صیقلانی

برگ ,، ,سبزی ,شاخه ,گشت ,میزد ,برگ سبزی ,و پر ,کوهلی بر ,و کوهلی ,بادِ رهگذر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ورزش و جوانان گلپایگان سرنوشت را باید از سر نوشت... انتخابات دفترچه خاطرات